سنایی غزنوی (غزلیات)/ای کرده دلم سوختهی درد جدایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای کرده دلم سوختهی درد جدایی) از سنایی غزنوی |
' |
ای کرده دلم سوختهی درد جدایی | از محنت تو نیست مرا روی رهایی | |
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما | زیرا که نداری خبر از درد جدایی | |
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد | بر آرزوی آنکه تو روزی به من آیی | |
من بیتو همی هیچ ندانم که کجایم | ای از بر من دور ندانم که کجایی | |
گیرم نشوی ساخته بر من ز تکبر | تا که من دلسوخته را رنج نمایی | |
ایزد چو بدادست به خوبی همه دادت | نیکو نبود گر تو به بیداد گرایی | |
بیداد مکن کز تو پسندیده نباشد | زیرا که تو بس خوبی چون شعر سنایی |