سنایی غزنوی (غزلیات)/تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی) از سنایی غزنوی |
' |
تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی | در کام دلم زهری ناکام نهادستی | |
زلف تو نیارامد یکساعت و دلها را | در حلقهی مشکینش آرام نهادستی | |
از چهرهی خود باغی بر خاص گشادستی | وز غمزهی خود داغی بر عام نهادستی | |
در عالم حسن خود بیمنت گردونی | هم صبح نمودستی هم شام نهادستی | |
بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را | هم دانه فگندستی هم دام نهادستی | |
در مجلس طنازی بر دست گرانجانان | از بهر سبکباری صد جام نهادستی | |
شوریده نمیخواندند زین بیش سنایی را | شوریده سنایی را تو نام نهادستی |