سنایی غزنوی (غزلیات)/ای آنکه رخ چو ماه داری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای آنکه رخ چو ماه داری) از سنایی غزنوی |
' |
ای آنکه رخ چو ماه داری | رخسارهی من چو کاه داری | |
آیین دل سمنبران را | بر سیم ز سیب جاه داری | |
بر عرصهی شطرنج خوبی | از لطف هزار شاه داری | |
در مجمع خیل خوبرویان | چون یوسف پیشگاه داری | |
هر لحظه رهی دگر نمایی | برگوی که چند راه داری | |
در شوخی دست برد خواهی | کز خوبی دستگاه داری | |
گر قتل سناییت گناهست | دانم که بسی گناه داری |