سنایی غزنوی (غزلیات)/گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی) از سنایی غزنوی |
' |
گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی | ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی | |
بر آتش تیزم بنشانی بنشینم | بر دیدهی خویشت بنشانم ننشینی | |
ای بس که بجویی تو مرا باز نیابی | ای بس که بپویی و مرا باز نبینی | |
با من به زبانی و به دل باد گرانی | هم دوستتر از من نبود هر که گزینی | |
من بر سر صلحم تو چرا جنگ گزینی | من بر سر مهرم تو چرا بر سر کینی | |
گویی دگری گیر مها شرط نباشد | تو یار نخستین من و باز پسینی |