سعدی (غزلیات)/برخیز که میرود زمستان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (برخیز که میرود زمستان) از سعدی |
' |
برخیز که میرود زمستان | بگشای در سرای بستان | |
نارنج و بنفشه بر طبق نه | منقل بگذار در شبستان | |
وین پرده بگوی تا به یک بار | زحمت ببرد ز پیش ایوان | |
برخیز که باد صبح نوروز | در باغچه میکند گل افشان | |
خاموشی بلبلان مشتاق | در موسم گل ندارد امکان | |
آواز دهل نهان نماند | در زیر گلیم و عشق پنهان | |
بوی گل بامداد نوروز | و آواز خوش هزاردستان | |
بس جامه فروختست و دستار | بس خانه که سوختست و دکان | |
ما را سر دوست بر کنارست | آنک سر دشمنان و سندان | |
چشمی که به دوست برکند دوست | بر هم ننهد ز تیرباران | |
سعدی چو به میوه میرسد دست | سهلست جفای بوستانبان |