انوری (مقطعات)/حاجبت رگ ز دست دانستم
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۴ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | انوری (مقطعات) (حاجبت رگ ز دست دانستم) از انوری |
' |
حاجبت رگ ز دست دانستم | از چه معنی از آنکه محرورست | |
رگ زند هرکه او بود محرور | عذر عذرت مخواه معذورست | |
خیری خانه گر خراب شدست | غم مخور تابحانه معمورست | |
من ز خیری به تابخانه شوم | که نه من لنگم و نه ره دورست | |
تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت | که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست | |
چون چنان شد که به هر گام دوره بنشیند | گر به خدمت نرسد در دو جهان معذورست | |
همه جور من از این کهنه دو صندوق تهیست | که به پریش گمان همه کس مغرورست | |
خانه چون خانهی بوبکر ربابیست ولیک | اندرو هیچ طرب نیست که بیطنبورست | |
ای دریغا که برون رفت بدر عمر و هنوز | در و دیوار تمنی همه نامعمورست | |
حال او دور مشو با کرم خویش بگو | تات گوید که چنینها ز مروت دورست | |
صلت و بخشش و مرسوم و مواجب بگذار | آخر ار مزد نباشد کم اگر مزدورست | |
عید بگذشت و عروسی شد و سور آمده گیر | زانکه کابین شود آن را خلفی مقدورست | |
دانم این قطعه چو برخواند خواهد گفتن | تا چنین عید و عروسی است چه جای سورست |