انوری (مقطعات)/رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۴ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | انوری (مقطعات) (رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل) از انوری |
' |
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل | شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست | |
زمانه نی در مردی در کرم بشکست | سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست | |
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر | یتیموار برو جان به ماتمت بنشست | |
فغان ز عادت این رنج ساز راحت سوز | فغان ز گردش این جان شکار جورپرست | |
که صورتی که به عمری نگاشت خود بسترد | که گوهری که به سی سال سفت خود بشکست | |
زمانه عقد کمالی گسست و ای دریغ | که آسمان نتواند نظیر آن پیوست | |
ز دامگاه عناصر چه فایدهست بگو | وزین کشنده دو دام سیه سپید که هست | |
که روزگار پس از انتظار نیک دراز | بدین دو دام همین مرغ صید کرد و بجست | |
اگرچه در غم هجرت به نوک ناخن اشک | نماند مردمک دیدهای که دیده نخست | |
وگرچه هیچ شبی نیست تا ز دست دماغ | هزار دیده نگردد ز اشک میگون مست | |
زبان حال همی گوید اینت مقبل مرد | که از چه عید و عروسی کرانه کرد و برست | |
تو پروریدهی کابوک آسمان بودی | از آن قرار نکردی در آشیانهی پست | |
زمانه دل به تو زان درنبست میدانست | که ماهی فلکی را فرو نگیرد شست |