انوری (مقطعات)/کمال دین محمد محمد آنکه برای
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۸ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | انوری (مقطعات) (کمال دین محمد محمد آنکه برای) از انوری |
' |
کمال دین محمد محمد آنکه برای | جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست | |
نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک | به حل و عقد ممالک منوب دورانست | |
سپهر برشده تا رای روشنش دیدست | ز بر کشیدن خورشید و مه پشیمانست | |
زمانه در دل کتم عدم ضمیری داشت | که در وجود نگنجد کمال او آنست | |
مدار جنبش قدرش ورای خورشیدست | در سرای کمالش فراز کیوانست | |
به رای روشن پاک آفتاب گردونست | به قدر و جاه و شرف آسمان گردانست | |
وزارت از سخن او چو جان باجسمست | نیابت از قلم او چو جسم با جانست | |
به پیش آینهی طبعش آشکار شود | هر آن لطیفه که از روزگار پنهانست | |
ز اتصال کواکب وز امتزاج طباع | هر آن اثر که ببینی هزار چندانست | |
که او مشیر همه کارهای اقبالست | که او مدار همه کارهای دیوانست | |
بجز حمایتش از حادثات امان ندهد | که این چو کشتی نوحست و او چو طوفانست | |
به کار خادمش اندیشهای همی باید | به از گذشته که اندیشه ناک و حیرانست | |
به بنده وعدهی الوان چه بایدش بستن | که از زمانه برو بندهای الوانست | |
به زیر ضربت خایسک محنت و شیون | صبور نیست ولی صبر کار سندانست | |
به طول قطعه گرانی نکردم از پی آن | کزین متاع درین عرضگاه ارزانست | |
همیشه تا ز فرود سپهر ارکانند | هماره تا ز ورای کمال نقصانست | |
مباد هیچ بدی از سپهر و ارکانش | که از کمال بزرگی سپهر و ارکانست | |
ز طوق طوعش خالی مباد گردن دهر | که بس یگانه و فرزانه و سخندانست | |
بهشت را چه کنی عرضه بر قلندریان | بهشت چیست نشانی ز بود انسانست | |
به سر سینهی پاک و به جان معصومان | بدان خدای که دانای سر و اعلانست | |
که نقل رند ز مستان لمیزل خوشتر | ز میوهای بهشت و نعیم رضوانست |