انوری (مقطعات)/به حمد و ثنا چون کنم رای نظمی
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۵۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | انوری (مقطعات) (به حمد و ثنا چون کنم رای نظمی) از انوری |
' |
به حمد و ثنا چون کنم رای نظمی | نه دشوار گویم نه آسان فرستم | |
ولیکن به حامی جناب حمیدی | اگر وحی باشد هراسان فرستم | |
ز فضل و هنر چیست کان نیست او را | بگو تا مرا گر بود آن فرستم | |
همی شرم دارم که پای ملخ را | سوی بارگاه سلیمان فرستم | |
همی ترسم از ریشخند ریاحین | که خار مغیلان به بستان فرستم | |
من و قطرهای چند سوئر سباعم | چه گویی که بر آب حیوان فرستم | |
من و ذرهای چند خاک زمینم | چه گویی که بر چرخ کیوان فرستم | |
به آبان گر از نکهت میوه بادی | نسیمی بدزدم به نیسان فرستم | |
چه فرمایی از صدمت سنگ و آهن | درخشی به خورشید رخشان فرستم | |
همهی روضهی من حشیش است یکسر | شوم دسته بندم به رضوان فرستم | |
همه لقمهای نیست بر خوان طبعم | کز آن زلهای پیش لقمان فرستم | |
کرا گرد دامن سزد گوی گردون | برش تحفهگوی گریبان فرستم | |
کسی را که نوباوهی وحی دارد | بقایای وسواس شیطان فرستم | |
سخن هست فرزند جانم ولیکن | خلف مینیاید مگر جان فرستم | |
نه شعرست سحرست از آن مینیارم | که نزدیک موسی عمران فرستم | |
غرض زین سخن چیست تا چند گویم | فلان را همی پیش بهمان فرستم | |
به معبود طیان و ممدوح حسان | اگر ژاژ طیان به حسان فرستم | |
بهانه است این چند بیت ارنه حاشا | که من زیره هرگز به کرمان فرستم | |
فرستاده شد گرچه نیکو نباشد | که زنگار آهن سوی کان فرستم | |
ز کم دانشی گاو گردون چوبین | بر شیر گردون گردان فرستم | |
وگرنه چرا با چو رستم سواری | چنین خر سواری به میدان فرستم |