انوری (مقطعات)/پیشی ز هنر طلب نه از مال
نسخهٔ تاریخ ۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۲۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | انوری (مقطعات) (پیشی ز هنر طلب نه از مال) از انوری |
' |
پیشی ز هنر طلب نه از مال | اکنون باری که میتوانی | |
هان تا به خیال بد چو دونان | در حال حیوة این جهانی | |
افزون نکنی برانچه داری | قانع نشوی بدانچه دانی | |
مشغول مشو به تن نه اینی | فارغ منشین ز جان نه آنی | |
گر جانت به علم در ترقی است | آنک تو و ملک جاودانی | |
ورنه چو به مرگ جهل مردی | هرگز نرسی به زندگانی | |
دانی چه قیاس راست بشنو | بر خود چه کتاب عشوه خوانی | |
زین سوی اجل ببین که چونی | زان سوی اجل چنان بمانی | |
هر آنگه که چون من نیایم نخوانی | چنان باشد ایدون که آیم برانی | |
نخوانی مرا چون نخوانی کسی را | که مدح تو خواند چو او را بخوانی | |
کرا همسر خویش چون من گزینی | کرا همبر خویش چون من نشانی | |
ندیمی مرا زیبد از بهر آن را | که آداب آن نیک دانم تو دانی | |
اگر نامه باید نوشتن نویسم | به کلک و بنان دیبهی خسروانی | |
وگر شعر خواهی که گویم بگویم | هم از گفتهی خود هم از باستانی | |
وگر نرد و شطرنج خواهی ببازم | حریفانه سحر حلال از روانی | |
وگر هزل خواهی سبک روح باشم | نباشد ز من بر تو بیم گرانی | |
ز مطرب غزل آرزو در نخواهم | نگویم فلانی دگر یا همانی | |
نه چشمم چراگه کند روی ساقی | نه گوشم بدزدد حدیث نهانی | |
معربد نباشم که نیکو نباشد | که می را بود جز خرد قهرمانی | |
یکی کم خورم خوش روم سوی خانه | غلامی بود مر مرا رایگانی |