دیوان شمس/اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش) از مولوی |
' |
اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش | اندرآ ای آب آب زندگانی شاد باش | |
گرت بیند زندگانی تا ابد باقی شود | ورت بیند مرده هم داند که جانی شاد باش | |
همچنین تو دم به دم آن جام باقی میرسان | تا شویم از دست و آن باقی تو دانی شاد باش | |
بر نشانه خاک ما اینک نشان زخم تو | ای نشانه شاد زی و ای نشانی شاد باش | |
ای هما کز سایهات پر یافت کوه قاف نیز | ای همای خوش لقای آن جهانی شاد باش | |
هم ظریفی هم حریفی هم چراغی هم شراب | هم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش | |
تحفههای آن جهانی میرسانی دم به دم | میرسان و میرسان خوش میرسانی شاد باش | |
رختها را میکشاند جان مستان سوی تو | میچشان و میکشان خوش میکشانی شاد باش | |
ای جهان را شاد کرده وی زمین را جمله گنج | تا زمین گوید تو را کای آسمانی شاد باش | |
گر سر خوبی بخارد دلبری در عهد تو | پرچمش آرند پیشت ارمغانی شاد باش | |
گوهر آدم به عالم شمس تبریزی تویی | ای ز تو حیران شده بحر معانی شاد باش |