دیوان شمس/بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم) از مولوی |
' |
بازآمدم بازآمدم، از پیش آن یار آمدم | در من نِگر در من نِگر، بهر تو غمخوار آمدم | |
شاد آمدم شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم | چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم | |
آن جا روم، آن جا روم، بالا بدم، بالا روم | بازم رَهان بازم رَهان، کاین جا به زِنهار آمدم | |
من مرغ لاهوتی بُدم، دیدی که ناسوتی شدم | دامَش ندیدم ناگهان، در وی گرفتار آمدم | |
من نور پاکم ای پسر، نه مشت خاکم مختصر | آخر صدف من نیستم، من درّ شَهوار آمدم | |
ما را به چشم سَر مَبین، ما را به چشم سِر ببین | آن جا بیا ما را ببین، کان جا سبکبار آمدم | |
از چار مادر برترم، وز هفت آبا نیز هم | من گوهر کانی بُدَم، کاین جا به دیدار آمدم | |
یارم به بازار آمدست، چالاک و هشیار آمدست | ور نه به بازارم چه کار، وی را طلبکار آمدم | |
ای شمس تبریزی! نظر در کل عالم کی کنی؟ | کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم |