مثنوی معنوی/تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش) از مولوی |
' |
همچو آن خرگوش کو بر شیر زد | روح او کی بود اندر خورد قد | |
شیر میگفت از سر تیزی و خشم | کز ره گوشم عدو بر بست چشم | |
مکرهای جبریانم بسته کرد | تیغ چوبینشان تنم را خسته کرد | |
زین سپس من نشنوم آن دمدمه | بانگ دیوانست و غولان آن همه | |
بر دران ای دل تو ایشان را مهایست | پوستشان برکن کشان جز پوست نیست | |
پوست چه بود گفتههای رنگ رنگ | چون زره بر آب کش نبود درنگ | |
این سخن چون پوست و معنی مغز دان | این سخن چون نقش و معنی همچو جان | |
پوست باشد مغز بد را عیبپوش | مغز نیکو را ز غیرت غیبپوش | |
چون قلم از باد بد دفتر ز آب | هرچه بنویسی فنا گردد شتاب | |
نقش آبست ار وفا جویی از آن | باز گردی دستهای خود گزان | |
باد در مردم هوا و آرزوست | چون هوا بگذاشتی پیغام هوست | |
خوش بود پیغامهای کردگار | کو ز سر تا پای باشد پایدار | |
خطبهی شاهان بگردد و آن کیا | جز کیا و خطبههای انبیا | |
زانک بوش پادشاهان از هواست | بارنامهی انبیا از کبریاست | |
از درمها نام شاهان برکنند | نام احمد تا ابد بر میزنند | |
نام احمد نام جملهی انبیاست | چونک صد آمد نود هم پیش ماست |