مثنوی معنوی/در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره) از مولوی |
' |
گفت صدیقه که ای زبدهی وجود | حکمت باران امروزین چه بود | |
این ز بارانهای رحمت بود یا | بهر تهدیدست و عدل کبریا | |
این از آن لطف بهاریات بود | یا ز پاییزی پر آفات بود | |
گفت این از بهر تسکین غمست | کز مصیبت بر نژاد آدمست | |
گر بر آن آتش بماندی آدمی | بس خرابی در فتادی و کمی | |
این جهان ویران شدی اندر زمان | حرصها بیرون شدی از مردمان | |
استن این عالم ای جان غفلتست | هوشیاری این جهان را آفتست | |
هوشیاری زان جهانست و چو آن | غالب آید پست گردد این جهان | |
هوشیاری آفتاب و حرص یخ | هوشیاری آب و این عالم وسخ | |
زان جهان اندک ترشح میرسد | تا نغرد در جهان حرص و حسد | |
گر ترشح بیشتر گردد ز غیب | نه هنر ماند درین عالم نه عیب | |
این ندارد حد سوی آغاز رو | سوی قصهی مرد مطرب باز رو |