مثنوی معنوی/افتادن رکابدار هر باری پیش امیر الممنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر الممنین مرا بکش و ازین قضا برهان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (افتادن رکابدار هر باری پیش امیر الممنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر الممنین مرا بکش و ازین قضا برهان) از مولوی |
' |
باز آمد کای علی زودم بکش | تا نبینم آن دم و وقت ترش | |
من حلالت میکنم خونم بریز | تا نبیند چشم من آن رستخیز | |
گفتم ار هر ذرهای خونی شود | خنجر اندر کف به قصد تو رود | |
یک سر مو از تو نتواند برید | چون قلم بر تو چنان خطی کشید | |
لیک بی غم شو شفیع تو منم | خواجهی روحم نه مملوک تنم | |
پیش من این تن ندارد قیمتی | بی تن خویشم فتی ابن الفتی | |
خنجر و شمشیر شد ریحان من | مرگ من شد بزم و نرگسدان من | |
آنک او تن را بدین سان پی کند | حرص میری و خلافت کی کند | |
زان به ظاهر کو شد اندر جاه و حکم | تا امیران را نماید راه و حکم | |
تا امیری را دهد جانی دگر | تا دهد نخل خلافت را ثمر |