مثنوی معنوی/منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را) از مولوی |
' |
چار کس را داد مردی یک درم | آن یکی گفت این بانگوری دهم | |
آن یکی دیگر عرب بد گفت لا | من عنب خواهم نه انگور ای دغا | |
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم | من نمیخواهم عنب خواهم ازم | |
آن یکی رومی بگفت این قیل را | ترک کن خواهیم استافیل را | |
در تنازع آن نفر جنگی شدند | که ز سر نامها غافل بدند | |
مشت بر هم میزدند از ابلهی | پر بدند از جهل و از دانش تهی | |
صاحب سری عزیزی صد زبان | گر بدی آنجا بدادی صلحشان | |
پس بگفتی او که من زین یک درم | آرزوی جملهتان را میدهم | |
چونک بسپارید دل را بی دغل | این درمتان میکند چندین عمل | |
یک درمتان میشود چار المراد | چار دشمن میشود یک ز اتحاد | |
گفت هر یکتان دهد جنگ و فراق | گفت من آرد شما را اتفاق | |
پس شما خاموش باشید انصتوا | تا زبانتان من شوم در گفت و گو | |
گر سخنتان مینماید یک نمط | در اثر مایهی نزاعست و سخط | |
گرمی عاریتی ندهد اثر | گرمی خاصیتی دارد هنر | |
سرکه را گر گرم کردی ز آتش آن | چون خوری سردی فزاید بی گمان | |
زانک آن گرمی او دهلیزیست | طبع اصلش سردیست و تیزیست | |
ور بود یخبسته دوشاب ای پسر | چون خوری گرمی فزاید در جگر | |
پس ریای شیخ به ز اخلاص ماست | کز بصیرت باشد آن وین از عماست | |
از حدیث شیخ جمعیت رسد | تفرقه آرد دم اهل جسد | |
چون سلیمان کز سوی حضرت بتاخت | کو زبان جمله مرغان را شناخت | |
در زمان عدلش آهو با پلنگ | انس بگرفت و برون آمد ز جنگ | |
شد کبوتر آمن از چنگال باز | گوسفند از گرگ ناورد احتراز | |
او میانجی شد میان دشمنان | اتحادی شد میان پرزنان | |
تو چو موری بهر دانه میدوی | هین سلیمان جو چه میباشی غوی | |
دانهجو را دانهاش دامی شود | و آن سلیمانجوی را هر دو بود | |
مرغ جانها را درین آخر زمان | نیستشان از همدگر یک دم امان | |
هم سلیمان هست اندر دور ما | کو دهد صلح و نماند جور ما | |
قول ان من امة را یاد گیر | تا به الا و خلا فیها نذیر | |
گفت خود خالی نبودست امتی | از خلیفهی حق و صاحبهمتی | |
مرغ جانها را چنان یکدل کند | کز صفاشان بی غش و بی غل کند | |
مشفقان گردند همچون والده | مسلمون را گفت نفس واحده | |
نفس واحد از رسول حق شدند | ور نه هر یک دشمن مطلق بدند |