انوری (مقطعات)/بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست
' | انوری (مقطعات) (بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست) از انوری |
' |
بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست دور سپهر بندهی درگاه جاه اوست مودودشه موئید دین پهلوان شرق کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست گردون غبار پایهی تخت بلند اوست خورشید عکس گوهر پر کلاه اوست سیر ستارگان فلک نیست در بروج بر گوشهای کنگرهی بارگاه اوست چشم مسافران ظفر نیست بر قدر بر سمت ظل رایت و گرد سپاه اوست ای بس همای بخت که پرواز میکند در سایهای که بر عقب نیکخواه اوست هم سبز خنگ چرخ کمین بارگیر اوست هم دستگاه بحر بهین دستگاه اوست بر آستان چرخ به منت قدم نهد گردی که مایه و مددش خاک راه اوست انصاف اگر گواه دوام است لاجرم انصاف او به دولت دایم گواه اوست روزش چنین که هست همیشه به گاه باد کین ایمنی نتیجهی روز به گاه اوست منصور باد رایت نصرتفزای او کین عافیت ز نصرت تشویش کاه اوست بوطیب آنکه سرد و جفا گفت مر مرا بگذاشتم که مرد سفیهست و عقربی است ور زانکه از سفه به همه عمر در جهان دشنام من دهد چه کنم گرچه مصعبی است از حرمت علیکم او تا به قد سلف هرچ از تبار اوست پلیدست و روسبی است نیامدست مرا خویشتن دگر مردم از آن زمان که بدانستهام که مردم چیست گرم نشان دهی از روی مردمی چه شود چو بخت نیک نشانت دهم که مردم کیست با فلک دوش به خلوت گلهای میکردم که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست وین همه لطف تو با بیهنر و نادان چیست فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن با منت بیهده این مشغله و افغان چیست شکر کن شکر که در معرض فضلی که تراست گنج قارون چه بود مملکت خاقان چیست