انوری (مقطعات)/به خشک ریش گری در هری ندیدستی
' | انوری (مقطعات) (به خشک ریش گری در هری ندیدستی) از انوری |
' |
به خشک ریش گری در هری ندیدستی ز هجو روی سیاهی که نوبتی بیند کنون به خیمه زدن دانهای پراکندی که مرغ ذکر تو تا جاودان از آن چیند در آن دو لفظ سخن چاردست و پای شتر چنان نشنید کان شیوه عقل بگزیند مکن به عذر و تلطف دل مرا دریاب که چوب خیمه در آن نیز نیک بنشیند