خاقانی (غزلیات)/دل را به غم تو باز بستیم
' | خاقانی (غزلیات) (دل را به غم تو باز بستیم) از خاقانی |
' |
دل را به غم تو باز بستیم جان را کمر نیاز بستیم تن کو سگ توست هم به کویت بر شاخ گلش به ناز بستیم از دل به دلت رسول کردیم وز دیده زبان راز بستیم دیدیم رخت که قبلهی ماست زآنسو که توئی نماز بستیم خونین تتق از پی خیالت بر چشم خیال باز بستیم بر بوی خیال زود سیرت خواب شب دیر باز بستیم جان از پی گرد موکب تو بر شه ره ترکتاز بستیم مرغی که کبوتر هوایی است بر گوشهی دام باز بستیم جوری که ز غمزهی تو دیدیم بر عالم کینه ساز بستیم خاقانیوار لاشهی عمر بر آخور حرص و آز بستیم