حافظ (غزلیات)/آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم)
از حافظ
'


آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا بنده معتقد و چاکر دولتخواهم بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم صوفی صومعه عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم خوشم آمد که سحر خسرو خاور می‌گفت با همه پادشهی بنده تورانشاهم