اوحدی مراغهای (غزلیات)/عشق نورزیده بود جان سبکبار من
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (عشق نورزیده بود جان سبکبار من) از اوحدی مراغهای |
' |
عشق نورزیده بود جان سبکبار من بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر تا بتو گوید درست روی چو دینار من ای که بیازردهای بیسببم بارها تا توچه میخواستی از من و آزار من؟ زلف تو در راه دل دام بلا چون نهاد روی چو گل را بگو تا: ننهد خار من روی پشیمان شدن نیست، که در عشق تو نایب قاضی نوشت حجت اقرار من خود چه حبیبی؟ بتا، یا چه طبیبی؟ که هیچ از تو دوایی ندید این دل بیمار من چارهی کارم نهان گر بکنی میتوان لیک تو خود فارغی از من و افکار من عشق تو هم برگسیخت رشتهی تسبیح دل حسن تو بر باد داد خرمن کردار من پیش تو بادیست سرد آه دل اوحدی با همه کز آه اوست گرمی بازار من