سنایی غزنوی (غزلیات)/ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست) از سنایی غزنوی |
' |
ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز زیرا که جمال تو ز اندازه برونست در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست تا من رخ چون چشمهی خورشید تو دیدم چشمم ز غم عشق تو چون چشمهی خونست ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست کز عشق تو حال من دل سوخته چونست از مهر تو چون نقطهی خونست دلم زانک بر ماه ترا دایرهی غالیه گونست