اوحدی مراغه‌ای (منطق العشاق یا ده نامه)/مشو عاشق، که جانت را بسوزد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۲۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (منطق العشاق یا ده نامه) (مشو عاشق، که جانت را بسوزد)
از اوحدی مراغه‌ای
'


مشو عاشق، که جانت را بسوزد غم عشق استخوانت را بسوزد تو آتش میزنی در خرمن خویش ندانی این و آنت را بسوزد مخور خوبان آتش خوی را غم که روزی خان ومانت را بسوزد ز دیده اشک خون چندین مباران که ترسم دیدگانت را بسوزد چه سود آنگاه پنهان کردن عشق که پیدا و نهانت را بسوزد؟ ز لعلم چاشنی جستی به بوسه نترسیدی دهانت را بسوزد؟ مبر نام من، ار نه با رخ خویش بگویم تا: زبانت را بسوزد اگر هجرم وجودت را بکاهد وگر مهرم روانت را بسوزد