دیوان شمس/مگردان روی خود ای دیده رویم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (مگردان روی خود ای دیده رویم) از مولوی |
' |
مگردان روی خود ای دیده رویم به من بنگر که تا از تو برویم سبوی جسمم از چشمهات پرآب است مکن ای سنگ دل مشکن سبویم تو جویایی و من جویانتر از تو کی داند تو چه جویی من چه جویم همین دانم که از بوی گل تو مثال گل قبا در خون بشویم منم ضراب و عشقت چون ترازو از این خاموش گویا چند گویم زهی مشکل که تو خود سو نداری و من در جستن تو سو به سویم تو اندر هیچ کویی درنگنجی و من اندر پی تو کو به کویم