خواجوی کرمانی (غزلیات)/ببوستان می گل بوی لاله گون مستان

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۵۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (ببوستان می گل بوی لاله گون مستان)
از خواجوی کرمانی
'


ببوستان می گل بوی لاله گون مستان مگر ز دست سمن عارضان پردستان جهان ز عمر تو چون داد خویش می گیرد تو نیز کام دل از لذت جهان بستان کنونکه فصل بهاران رسید و موسم گل خوشا نواحی یزد و نسیم اهرستان چه نکهتست مگر بوی دوستانست این چه منزلست مگر طرف بوستانست آن منم جدا شده از یار و منقطع ز دیار چو بلبلان چمن دور مانده از بستان سفر گزیدم و بسیار خون دل خوردم چودر مصیبت سهراب رستم دستان باختیار کسی هرگز اختیار کند جرون و تشنگی و باد گرم و تابستان مکن ملامت خواجو که عاقلان نکنند ز بیم حکم قضا اعتراض برمستان