فروغی بسطامی (غزلیات)/میفشان جعد عنبر فام را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۶ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فروغی بسطامی (غزلیات) (میفشان جعد عنبر فام را)
از فروغی بسطامی
'


میفشان جعد عنبر فام را ببین دلهای بی آرام خود را سپردم جان و بوسیدم دهانت به هیچ آخر گرفتم کام خود ار به دشنامی توان آلوده کردن لب شیرین درد آشام خود را دلم در عهد آن زلف و بناگوش مبارک دید صبح و شام خود را در آغاز محبت کشته گشتم بنازم بخت نیک انجام خود را زبان از پند من ای خواجه بر بند که بستم گوش استفهام خود را ز سودای سر زلف رسایش بدل کردم به کفر اسلام خود را من آن روزی که دل بستم به زلفش پریشان خواستم ایام خود را به عشق از من مجو نام و نشانی که گم کردم نشان و نام خود را فروغی سوختم اما نکردم ز سر بیرون خیال خام خود را