سنایی غزنوی (غزلیات)/در عشق تو ای نگار خاموش
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (در عشق تو ای نگار خاموش) از سنایی غزنوی |
' |
در عشق تو ای نگار خاموش بفزود مرا غمان و شد هوش من عشق ترا به جان خریدم تو مهر مرا به یاوه مفروش هرگز نشود غمت ز یادم تو نیز مرا مکن فراموش شد خواب ز چشم من رمیده تا هست غم توام در آغوش ما را چه کشی به چشم آهوی مار ا چه دهی تو خواب خرگوش آویخته شد دلم نگون سار همچون سر زلفت از بر دوش تا آب رخم فراق تو ریخت آمد دل من ز درد در جوش تا کی ز تو خواهم استعانت یک روز حدیث بنده بنیوش گر زهر هلاهل از تو یابم با یاد تو زهر باشدم نوش امشب به جهنم ز جور عشقت گر زان که نجستم از غمت دوش