سنایی غزنوی (غزلیات)/ما را میفگنید که ما اوفتادهایم
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ما را میفگنید که ما اوفتادهایم) از سنایی غزنوی |
' |
ما را میفگنید که ما اوفتادهایم در کار عشق تن به بلاها نهادهایم آهستگی مجوی تو از ماورای هوش کاکنون به شغل بی دلی اندر فتادهایم ما بیدلیم و بیدل هر چه کند رواست دل را به یادگار به معشوق دادهایم از ما بهر حدیث به آزار چون کشد ما مردمان بی دل و بی مکر و سادهایم خصمان ما اگر در خوبی ببستهاند ما در وفاش چندین درها گشادهایم گر بد کنند با ما ما نیکویی کنیم زیرا که پاک نسبت و آزاده زادهایم