دیوان شمس/منم غرقه درون جوی باری
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۴۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (منم غرقه درون جوی باری) از مولوی |
' |
منم غرقه درون جوی باری نهانم میخلد در آب خاری اگر چه خار را من مینبینم نیم خالی ز زخم خار باری ندانم تا چه خار است اندر این جوی که خالی نیست جان از خارخاری تنم را بین که صورتگر ز سوزن بر او بنگاشت هر سویی نگاری چو پیراهن برون افکندم از سر به دریا درشدم مرغاب واری که غسل آرم برون آیم به پاکی به خنده گفت موج بحر کاری مثال کاسه چوبین بگشتم بر آن آبی که دارد سهم ناری نمیدانم که آن ساحل کجا شد که پیدا نیست دریا را کناری تو شمس الدین تبریز ار ملولی به هر لحظه چه افروزی شراری