انوری (غزلیات)/تا نپنداری که دستان میکنم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۴۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | انوری (غزلیات) (تا نپنداری که دستان میکنم) از انوری |
' |
تا نپنداری که دستان میکنم اینکه از دست تو افغان میکنم کارم از هجران به جان آوردهای جان خوشست این ناخوشی زان میکنم دوستی گویی نه از دل میکنی راست میگویی که از جان میکنم نفی تهمت را اگر دشوار عشق پیش هرکس بر دل آسان میکنم بیلب و دندان شیرین تو صبر از بن سی و دو دندان میکنم بر من از خورشید هم پیداترست کان به گل خورشید پنهان میکنم دامن از من درمکش تا هر دمت رشوتی نو در گریبان میکنم زر ندارم لیکن از دریای طبع هر زمانت گوهرافشان میکنم اهل شو در عشق تا چون انوریت جلوهی اهل خراسان میکنم