سنایی غزنوی (غزلیات)/تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی) از سنایی غزنوی |
' |
تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی در کام دلم زهری ناکام نهادستی زلف تو نیارامد یکساعت و دلها را در حلقهی مشکینش آرام نهادستی از چهرهی خود باغی بر خاص گشادستی وز غمزهی خود داغی بر عام نهادستی در عالم حسن خود بیمنت گردونی هم صبح نمودستی هم شام نهادستی بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را هم دانه فگندستی هم دام نهادستی در مجلس طنازی بر دست گرانجانان از بهر سبکباری صد جام نهادستی شوریده نمیخواندند زین بیش سنایی را شوریده سنایی را تو نام نهادستی