سنایی غزنوی (غزلیات)/ساقیا می ده و نمی کم گیر
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ساقیا می ده و نمی کم گیر) از سنایی غزنوی |
' |
ساقیا می ده و نمی کم گیر وز سر زلف خود خمی کم گیر گر به یک دم بماندهای در دام جستی از دام پس دمی کم گیر رو که عیسی دلیل و همره تست ره همی رو تو مریمی کم گیر عالمی علم بر تو جمع شدست علم باقیست عالمی کم گیر ز کما بیش بر تو نقصان نیست چون تو بیشی ز کم کمی کم گیر بم گسسته ست زیر و زار خوشست زحمت زخمه را به می کم گیر گر سنایی غمیست بر دل تو یا غمی باش یا غمی کم گیر