سنایی غزنوی (غزلیات)/در دل آن را که روشنایی نیست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۲:۱۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (در دل آن را که روشنایی نیست)
از سنایی غزنوی
'


در دل آن را که روشنایی نیست در خراباتش آشنایی نیست در خرابات خود به هیچ سبیل موضع مردم مرایی نیست پسرا خیز و جام باده بیار که مرا برگ پارسایی نیست جرعه‌ای می به جان و دل بخرم پیش کس می بدین روایی نیست می خور و علم قیل و قال مگوی وای تو کاین سخن ملایی نیست چند گویی تو چون و چند چرا زین معانی ترا رهایی نیست در مقام وجود و منزل کشف چونی و چندی و چرایی نیست تو یکی گرد دل برآری و ببین در دل تو غم دوتایی نیست تو خود از خویش کی رسی به خدای که ترا خود ز خود جدایی نیست چون به جایی رسی که جز تو شوی بعد از آن حال جز خدایی نیست تو مخوانم سنایی ای غافل کاین سخنها به خودنمایی نیست