سنایی غزنوی (غزلیات)/ایام چو من عاشق جانباز نیابد
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ایام چو من عاشق جانباز نیابد) از سنایی غزنوی |
' |
ایام چو من عاشق جانباز نیابد دلداده چنو دلبر طناز نیابد از روی نیاز او همه را روی نماید یک دلشده او را ز ره ناز نیابد بگداخت مرا طرهی طرارش از آن سان پیشم به دو صد غمزهی غماز نیابد چونان شدهام من ز نحیفی و نزاری کز من به جز از گوش من آواز نیابد رفتست بر دوست نیاید بر من دل داند که چنو یک بت دمساز نیابد گشتست دل آگاه که من هیچ نماندم زان باز نیاید که مرا باز نیابد