سنایی غزنوی (غزلیات)/ای آنکه رخ چو ماه داری
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای آنکه رخ چو ماه داری) از سنایی غزنوی |
' |
ای آنکه رخ چو ماه داری رخسارهی من چو کاه داری آیین دل سمنبران را بر سیم ز سیب جاه داری بر عرصهی شطرنج خوبی از لطف هزار شاه داری در مجمع خیل خوبرویان چون یوسف پیشگاه داری هر لحظه رهی دگر نمایی برگوی که چند راه داری در شوخی دست برد خواهی کز خوبی دستگاه داری گر قتل سناییت گناهست دانم که بسی گناه داری