سعدی (باب هفتم در عالم تربیت)/سخن در صلاح است و تدبیر وخوی
نسخهٔ تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | سعدی (باب هفتم در عالم تربیت) (سخن در صلاح است و تدبیر وخوی) از سعدی |
' |
سخن در صلاح است و تدبیر وخوی نه در اسب و میدان و چوگان و گوی تو با دشمن نفس همخانهای چه در بند پیکار بیگانهای؟ عنان باز پیچان نفس از حرام به مردی ز رستم گذشتند و سام تو خود را چو کودک ادب کن به چوب به گرز گران مغز مردان مکوب وجود تو شهری است پر نیک و بد تو سلطان و دستور دانا خرد رضا و ورع: نیکنامان حر هوی و هوس: رهزن و کیسه بر چو سلطان عنایت کند با بدان کجا ماند آسایش بخردان؟ تو را شهوت و حرص و کین و حسد چو خون در رگانند و جان در جسد هوی و هوس را نماند ستیز چو بینند سر پنجهی عقل تیز رئیسی که دشمن سیاست نکرد هم از دست دشمن ریاست نکرد نخواهم در این نوع گفتن بسی که حرفی بس ار کار بندد کسی