تریبونال آبان در لندن نیرنگ دیگری از سوی دشمنان ایران همانند سواستفاده از حقوق بشر علیه آریامهر در سال ۱۹۷۸
تریبونال لندن یک دادگاه بینالمللی نیست.
از دهم تا چهاردهم نوامبر ۲۰۲۱ در لندن تریبونالی برگزار شد. در وب سایت این تریبونال نام تربیونال آبان نوشته شده است. همانگونه که در ویدیوهای منتشر شده آشکارا میتوان دید این تریبونال از سوی چریکهای فدایی خلق سازمان یافته است و در پایان این تریبونال سرود چریک فداییها خوانده میشود و فرتورهای کشته شدگان این سازمان را میتوان دید. اینان این تریبونال را دادگاه مردمی مینامند. گفتگوهایی در جامعه ایرانی میشود و همه میپرسند این دیگر چه بود؟
برگزارکنندگان این تریبونال خود را در جایگاه برتراند راسل و ژان پل سارتر میبینند، کسانی که نخستین تریبونال درباره جنایتهای جنگی در ویتنام را راه اندازی کردند. برتراند راسل یک فیلسوف انگلیسی بود که خود را مبارز صلح و سوسیالیست نامیده بود. ژان پل سارتر یک فیلسوف فرانسوی بود که خود را یک چپی نامید و بخشی از تظاهرات و نیرنگها علیه شاهنشاه ایران بود و برای سرنگونی شاهنشاه ایران آریامهر خود را تکه پاره کرد و در کنار تروریستهای ایران برایشان مقاله نوشت.
نخستین تریبونال که به نام راسل تریبونال و یا ویتنام وار کرایمز تریبونال شناخته شده است. این تریبونال در سال ۱۹۶۶ برگزار شد و علیه دولت آمریکا بود. آبان تریبونال خود را در ردیف راسل تریبونال میبیند و آشکار است که در چه سویی حرکت میکند. این سویی است که علیه بازگشت مشروطه شاهنشاهی در ایران ا و برای بر پایی یک جمهوری چپی است. همانگونه که ملت ایران شاهد بیرون انداختن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران، از این خیمه شب بازی بود. پس از اینکه دو هم میهن مشروطه خواه، به این تریبونال وارد شدند و پرچم شیر و خورشید ایران را بازکردند علیه رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، برگزارکنندگان این تریبونال به جای کف زدن و تشویق این دو هم میهن را بیرون انداختند.
برگزارکنندگان این تریبونال لندنی، چنین تظاهر میکنند که تریبونالشان جایگاهی چون دادگاه نورنبرگInternational Military Tribunal دارد. این نیز یک دروغ بزرگ دیگری است. دادگاه نورنبرگ یک دادگاه واقعی بود، با متهمین، وکیلان، دادستانها و رییس دادگاهها، و در پایان حکم دادگاه صادر شد و به اجرا درآمد. حکم دادگاه از اعدام تا زندان و آزادی را دربر میگرفت.
تریبونال آبان یک تریبونال خصوصی است، نه تنها روشن نیست که از چه کسی باید شکایت بشود، بلکه روشن نیست کیفرخواست چیست، چه کسی دادستان است، چه کسانی ریاست تریبونال را دارند، و بر پایه کدام قوانین این تریبونال بر پا شده است و بر پایه کدام قوانین کار میکند. تریبونال آبان قاضی ندارد بلکه کمیته یا پنلی تشکیل دادهاند، و این کمیته شاهدانی را فراخوانده است که در روزهای دهم تا چهاردهم نوامبر در این تریبونال شهادت دادند . پس از شنیده شدن شاهدان، این پنل تصمیم میگیرد آیا جرمی رخ داده است. آنگاه نام کسانی که جرمی را انجام دادهاند خوانده میشود.
یعنی در این تریبونال هیچ حکمی صادر نمیشود. تنها گرد هم آیی برگزیدگانی است. این نیرنگ بازان چنان ترتیب دادهاند که اگر زمانی جمهوری اسلامی سرنگون شود، دیگر شاهنشاهی در ایران نخواهد بود. باز هم تکرار میکنیم که چنین گونهای از تریبونال یک گرد هم آیی خصوصی است و به هیچ روی، دستاورد حقوقی ندارد. شوربختانه، این نیرنگ بازان، واژه انگیسی تریبونال را استفاده کردهاند که چندین معنا دارد، و برای ایرانیان میخواستند چنین توهمی را بوجود آوردند که یک دادگاه رسمی بر پا شده است. در واقع، تریبونال دادگاه رسمی نیست بلکه گرد هم آیی گروهی است که دلشان میخواهد در باره موضوعی شکایت بکنند. از آنجا که این نیرنگ بازان میدانند که ایرانیان مفهوم این واژگان را به زبان بیگانه نمیدانند، به جای یک واژه پارسی یک واژه انگلیسی انتخاب کردند. ولی این نیرنگ بازان میدانستند که نمیتوانند واژه دادگاه را به کار گیرند. زیرا که دادگاه بار حقوقی دارد. استراکچر و چگونگی کار بر پایه قوانیین روشن و تعیین شده است.
ملت ایران از اینکه دو هم میهن پرچم شیر و خورشید نشان ایران را به این تریبونال آوردند و میخواستند آنان نیز شهادت بدهند، بیرون انداخته شدند. آشکار است که هر کسی نمیتواند شهادت بدهد، بلکه این یک تریبونال نمایشی بود که بر پایه سناریوی نوشته شدهای برگزار شد. به طور اعم میتوان گفت که تریبونال آبان یک نیرنگ است تا تظاهرات ملت ایران را علیه جمهوری اسلامی و بالا بردن بهای نفت را از دیدگاه سیاسی برای خودشان بهره برداری کنند. چنین نیرنگهایی به ویژه از سوی کمونیستها و سوسیالیستها استفاده میشود و برتراند راسل و ژان پل سارتر نمایندگان این نیرنگها بودند. برای نمونه، ژان پل سارتر تروریستهای بادر ماینهوف را در آلمان غربی در زندان ملاقات کرد، و پس از این دیدار ژان پل سارتر دولت آلمان غربی را متهم کرد که تروریستهای بادر ماینهوف را در زندان شکنجه میکند. ژان پل سارتر کسی بود که سرنگون ساختن آریامهر شاهنشاه ایران را پشتیبانی کرد و دست در دست کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و جبهه ملی تنگاتنگ همدستی کرد.
اینکه برگزارکنتدگان این تریبونال خود را اصلاح طلب مینامند، اصلاح طلب از واژگان پروپاگاندای چپی هاست ، نیرنگ دیگری است برای پنهان نمودن اینکه اینها همه کمونیستها و چپیها و دشمنان ایران هستند. پس مانده تریبونال آبان، مردم را گیج کرده است کسانی که برای رسیدن به آزادی و عدالت است و علیه سرکوب وحشیانه جمهوری اسلامی است مبارزه میکنند. مادران فرزندان ایران که در آبان ۱۳۹۸ در خیابانهای پایتخت و دیگر شهرهای ایران به دست دژخیمان و تک تیراندازان رژیم اسلامی کشته شدند و بیشترشان با تیراندازی به سرشان جان باختند، بسیار زجر کشیدهاند، و اکنون با این سناریوهای کمونیستها و چپها و دشمنان ایران بر زجر و اندوهشان افزوده میشود و آزرده هستند که چنین از جسد جوان از دست رفته اشان سواستفاده میشود.
برگزارکنندگان این سیرک لندن، اگر میخواستند کاری بکنند میباید که خامنهای و ابراهیم رییسی را در به اینترنشنال کریمنیال کورت در لاهه بیاورند و از آنها شکایت کنند، زیرا که این دو جانی دستور کشتن را دادهاند. آنجا شاهدان میتوانند شهادت بدهند، و رییسهای دادگاه میتوانند حکم بدهند. ملت ایران به خیمه شب بازیهایی به نام تریبونال آبان نیازی ندارد.
همه ما میهن پرستان از دو ایرانی نژاده سپاسگزاریم ، که در این خیمه شب بازی لندنی پرچم سه رنگ شیرو خورشید نشان ایران را نشان دادند و ماسک چهره کثیف این نیرنگ بازان را پایین کشیدند. کسانی که پرچم سه رنگ شیر وخورشید نشان ایران را تحمل دیدنش را ندارد دشمن ایران است. برافراشتن پرچم شیروخورشید ایران همانند اشعه خورشید است که به خون آشام میخورد و او دود میشود و نابود میشود. با پرچم شیر وخورشید ایران میتوانیم ماسک از چهره دشمنان ایران برداریم.
ما باید در اینجا یادآوری کنیم چه معنایی حقوق بشر در ویران ساختن حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران داشته است و چه کسانی از حقوق بشر سواستفاده کردند تا شاهنشاه ایران را سرنگون سازند.
جیمی کارتر در روز ۳۰ دی ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی وارد کاخ شفید شد. وی چهارتن را به عنوان مشاور برگزید به نامهای : ۱- ویلیام جی باتلر یک حقوقدان برجسته و ریسس کمیسیون بین المللی حقوقدانان ۲- رمزی کلارک حقوقدان هموند حزب دموکرات و فعال حقوق بشر ۳- سومین مشاور تندروی جیمی کارتر ریچارد دبلیو کتام بود که ایرانشناسی خوانده بود و از ماموران خطرناک سی آی ا بود و پیوسته در تماس با جبهه ملی و مصدق بود. ۴- ریچارد اندرسون فالک پروفسور حقوق بین الملل از خانواده یهودی و مارکسیت. این چهار تن، با مغزهای بیمارشان، برنامه ریزان سیاست خارجی جیمی کارتر شدند و برای اینکه سیاست نوین خارجی اشان را در ایران پیاده کنند، نیاز به همدستان و سازمانی مخفی درون کشور ایران داشتند. سازمانی مخفی در ایران، زمانی که جیمی کارتر انتخابات را برد و وارد کاخ سفید شد بنیاد نهاده شد و با نام « جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» آغاز به کار کرد. مرکز این سازمان مخفی، دفتر وکالت احمد صدر حاج سید جوادی بود که در کنار ساختمان « حسینیه ارشاد » قرار داشت. زیر چتر این سازمان مخفی، همه دشمنان پهلوی گِرد آمدند، کسانی چون مهدی بازرگان، آیت الله سید ابوالفضل موسوی زنجانی از هموندان نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی، ناصر میناچی از یاران و همراهان علی شریعتی و از موسسان حسینیه ارشاد، سید فتح الله بنی صدر حقوقدان و از دشمنان پهلوی و هموند درجه یک نهضت مقاومت ملی همان جبهه ملی دوم و یکی از نویسندگان به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی و برادر بزرگتر ابوالحسن بنی صدر، یدالله سحابی : از پایه گزاران نهضت آزادی به همراه سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان که مادر سازمان مجاهدین خلق بود. وی عضو شورای انقلاب بود و در دولت مهدی بازرگان وزیر مشاور بود. هاشم صباغیان: از بنیانگزاران نهضت آزادی و مسئول کمیته پیشباز از خمینی بود وی در دولت موقت بازرگان وزیر کشور بود. کاظم سامی : رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما)، و هموند «نهضت خداپرستان سوسیالیست». وزیر بهداشت پس از شورش ۱۳۵۷ از همدستان علی شریعتی، نظام الدین قهاری، تاج الدینی و دیگر لای و لجنهای اجتماع ایران حبیب الله پیمان: هموند کمیته رهبری شورای فعالان ملی مذهبی و از بنیانگزاران و دبیرکل « جنبش مسلمانان مبارز». وی در شیراز مسئول « نهضت خداپرستان سوسیالیست» شد. رحمت الله مقدم مراغهای: هموند « کانون نویسندگان» و سخنران شبهای شعر گوته در سفارت آلمان و از هم پالکیهای محمدعلی سپانلو و سیمین دانشور بود و همدست رحیم عابدی بود. مراغهای پس از شورش اسلامیستها و کمونیستهای تروریست در ایران استاندار آذربایجان شرقی شد. از سوی حزب جمهوری خلق مسلمان برگزیده خبرگان قانون اساسی شد. کریم سنجابی: رهبر جبهه ملی ایران و وزیر فرهنگ دولت محمد مصدق و وزیر خارجه دولت مهدی بازرگان اسداله مبشری: هموند جبهه ملی مستشار دیوان عالی کشور و مدیر کل دادگستری محمد مصدق، سپس وزیر دادگستری دولت موقت مهدی بازرگان دریادار احمد مدنی: از هموندان بلند پایه جبهه ملی و وزیر دفاع دولت مهدی بازرگان پس از اینکه کمیته برقرار شد، یک کمیته اجرایی با هفت هموند برگزیده شد با مهدی بازرگان رییس کمیته، احمد حاج سید جوادی نایب رییس، علی اصغر حاج سید جوادی، عبدالکریم لاهیجی، میناچی و مقدم مراغهای
از اینکه در « کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» واژه حقوق بشر آمده بود، کار به گفتگوهای آتشین کشید زیرا در اسلام حقوق بشر وجود ندارد. پیشنهاد نخستین این بود که بنویسند حقوق بشر اسلامی، اما ملایان آن را نپذیرفتند زیرا که در اسلام چیزی به نام حقوق بشر وجود ندارد. از آنجا که امریکاییان میخواستند واژه حقوق بشر را ببینند، قرار بر این شد زمانی که در میان خودشان گفتگو میکنند بنویسند حقوق بشر بر موازین اسلامی. برای هموندان خائن این کمیته روشن بود، زمانی که از حقوق بشر میگویند، موازین حقوق بشر سازمان ملل متحد نیست، بلکه حقوق بشر در چارچوب مغزهای بیمار اسلامی است. با این کار، این انیرانیان توانستند به جیمی کارتر بقبولانند که حقوق بشر نام برده در این کمیته همان حقوق بشر سازمان ملل است این پرنسیب که از یک واژه دو مفهوم بیرون بکشند یکی مفهوم غربی آن و دیگری مفهوم اسلامی آن، برای حقوق بشر و جمهوری اسلامی به کار گرفته شد. این انیرانی علی اصغر حاج سید جوادی یک سال پس از این تاریخ در روز ۲۶ بهمن ماه ۱۳۵۷ شبی که ژنرال نصیری، خسروداد، رحیمی، ناجی تیرباران شدند، مقالهای نوشت که بر اِعمال خشونت بیشتر پافشاری کرد و خواستار نابودی کامل کانونهای قدرت رژیم استبدادی، تعقیب و محاکمه و مجازات همه عناصر و مجریان اساس نظام استبدادی پهلوی و نابودی همه عناصری که به طور مستقیم و مستمر در مرکز اختناق و شکنجه و سرکوبی مردم ایران قرار داشتند، شد. سوم اینکه اموال و دارایی منقول و غیرمنقول کلیه جنایتکاران و عناصری که ثروت خود را از راه غارت درآمد عمومی مملکت به چنگ آوردهاند اعم از خانواده سلطنتی و همه وزرا و معاونین و مسئولان اداری و همه وابستگان آنها در بخش خصوصی مصادره شود. این نشان میدهد که کمیته حقوق بشر جیمی کارتر در ایران، برای حقوق بشر نبود بلکه براندازی شاه ایران و مشروطه پارلمانی شاهنشاهی ایران بود تا خود قدرت را به دست گیرند، و زمانی که بر تخت قدرت نشستند در نهایت وحشیگری مخالفان سیاسی خود را از بین ببرند. برای سرنگون ساختن شاهنشاه ایران، کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر میبایستی که انبوهی از پشتیبانان را گِرد خود آورد. سرانجام با خدعه و دروغ مشاورین حقوق بشری کارتر پیشنهاد کردند که تروریستهای چریک فدایی و مجاهد خلق و اسلامیست و تودهای و نهضت آزادی و دیگر گروهکهای کوچک و بزرگ را « زندانی سیاسی » بنامند. قهرمان این داستان که وضعیت آدمکشان و تروریستها در ایران به زندانی سیاسی دگرگون شود، رییس سازمان عفو بین الملل مارتین اِنالز بود.[۷] وی از سازمان کوچکی که چند هزار دلار بودجه سالانه آن بود، با این هوچی گریها، سازمان بزرگی با بیش از دویست هزار هموند و با بودجه چند میلیون دلاری ساخت. بنیادگزار سازمان عفو بین الملل پیتر بننسون سازمان را ترک کرد زیرا که اسنادی در دست داشت که نشان میداد که سازمان عفو بین الملل پنهانی وابسته به سازمان جاسوسی سیا شده است. پرویز ثابتی میگوید که پیش از اینکه سازمان عفو بین الملل و همدستانش وارد ایران شوند، ما نزدیک به ۳۷۰۰ زندانی ضد امنیتی داشتیم. نزدیک ۷۰۰ تن از آنها، کسانی بودند که به زندانهای کوتاه مدت یک سال و دو سال محکوم شده بودند و مدت زندانی خود را گذرانده بودند. اما چون در زندان به فعالیت هایشان ادامه داده یا مدرک جدیدی از آنها به دست آمده بود و یا به قول سردمداران جمهوری اسلامی شدیدا در موضع خود پا برجا مانده بودند، و در صورت خروج از زندان دوباره به گروههای مسلح میپیوستند، با قرار بازداشت جدید در زندان نگاه داشته شده بودند. از دی ماه ۱۳۵۵ تا بهمن ماه ۱۳۵۷ که اعدام بلندپایگان لشکری و کشوری آغاز شد، سازمان عفو بین الملل، صلیب سرخ جهانی و کمیته بین المللی حقوقدانان در ایران ماندند. با سرنگونی شاه ایران و اعدام بزرگان کشور این گروه ماموریت خود را به پایان رساندند و ایران را ترک کردند و دیگر از ۴۰۰ سازمان حقوق بشری که علیه شاهنشاه ایران بنیاد شده بود اشارهای به خونی که در کشور ایران از اعدام ارتشیان و نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران ، وزرا، نمایندگان، مدیران، صاحبان صنایع، و مردم ایران به پا شده بود نکردند و این سازمانها ناپدید شدند. برای مارتین اِنالز [۸] و سازمان عفو بین الملل هیاهویی علیه شاه به راه انداخته بودند، بهترین سرمایه گذاری بود که در تاریخ این سازمان روی داده بود. در سال ۱۹۷۷ برابر با ۱۳۵۶ سازمان عفو بین الملل برنده جایزه صلح نوبل شد، و در سال ۱۳۵۷ جایزه سازمان ملل در زمینه حقوق بشر را گرفتند، پس از آنکه کورت والدهایم در روز ۲۴ دی ماه ۱۳۵۶ با کمیته نوبنیاد ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر را در تهران دیدار کرد.[۹]
آریامهر شاهنشاه ایران نیک پندار و نیک کردار همه شرایط جیمی کارتر و سازمانهای بین المللی حقوق بشری و صلیب سرخ و عفو بین الملل و سازمان بین المللی وکلا را در این زمان پذیرفتند و آنها را انجام دادند. شاهنشاه ایران که خود از مدافعان حقوق بشر و بنیادگزاران سازمان حقوق بشر در ایران بودند مشکلی با حقوق بشر نداشتند. آریامهر به قولهای این سازمانها اطمینان کردند ولی اینان قول هایشان را شکستند و به شاهنشاه ایران و ملت ایران خیانت کردند. همه کسانی که با نام حقوق بشر از زندانها بیرون آمدند برای سرنگونی شاهنشاه ایران تلاش کردند نه با هدف اینکه حقوق بشر در ایران پیاده شود بلکه با هدف پیاده کردن دیکتاتوری اسلامی در ایران به نام جمهوری اسلامی. و با هدف اینکه این انقلاب اسلامی را صادر کنند و به گوشه کنار دنیا پراکندهسازند. این تروریستهای آزاد شده از زندان که به اصطلاح فعالان حقوق بشر بعدا نام گرفتند سازمانهای بین المللی ترور ایجاد کردند که امروز در یمن عراق سوریه لیبی لبنان سودان و بسیاری کشورهای دیگر جنگ میکنند.
ما امروز پس از چهل و سه سال تجربه با این مزدوران نباید در همان دام بیافتیم. تریبونال آبان همان نیرنگی است تا ملت ایران را به بیراهه بکشاند. دوباره میبینیم که چند حقوقدان بینالمللی سر و کلهاشان پیدا شده است که تظاهر میکنند که برای آزادی ملت ایران میجنگند. ما ملت میدانیم که این حقوق بشر بازیها و رهایی ملت از سوی تروریستها پایانش چگونه خواهد بود. تنها راهی که ما را از این گرداب توطیهها بیرون میکشد راه مشروطه است. تنها حکومتی که ما خواهمی حکومت مشروطه است با پادشاه ریاست قوه مجریه و یک مجلس شورای ملی با انتخابات آزاد و یک دادگستری سکولار که قوانین تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی را پایه قضاوتهای خود قرار میدهند و نه اسلام و شریعت. جاوید شاه پاینده ایران