انوری (قصاید)/ای جهان را جمال و جاه تو زین

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۰۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (قصاید) (ای جهان را جمال و جاه تو زین)
از انوری
'


ای جهان را جمال و جاه تو زین اسم و رسم تو اسم و رسم حسین در و دست تو مقصد آمال دل و طبع تو مجمع‌البحرین عرصه‌ی همتت چنان واسع که در آن عرصه گم شود کونین نزد عهدت وفا برابر دین پیش طبعت عطا برابر دین حال من بنده و حوالت من گشت آب حیات و ذوالقرنین ای چو الیاس و خضر بر سر کار عزم تزویج کن مگو من این انتظارم مده بده ز کرم گر همه نقد نیست بین‌البین من نگویم که می‌نخواهم جنس تو مگو نیز من ندارم عین خود چو معطی تویی و سایل من بیش از این عشوه شین باشد شین ای چو سیمرغ جفت استغنا بیش از این باش با غراب‌البین