انوری (مقطعات)/ای بزرگی کز آب و خاک چو تو
' | انوری (مقطعات) (ای بزرگی کز آب و خاک چو تو) از انوری |
' |
ای بزرگی کز آب و خاک چو تو دست دوران آسمان نسرشت تخمی از لطف در زمین کمال چو تو حراث روزگار نکشت یاد کردی ز انوری به کرم باز بر پشت روزگار نبشت غرض او تویی و خدمت تو نه ملاقات چوب و صحبت خشت در سرایی که تو نخواهی بود در و دیوار او چه خوب و چه زشت به خدایی که کعبه خانهی اوست که بود کعبه بیتوام چو کنشت میزبان اول آنگهی خانه روئیة الله نخست باز بهشت