دیوان شمس/خانه دل باز کبوتر گرفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۹ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (خانه دل باز کبوتر گرفت)
از مولوی
'


خانه دل باز کبوتر گرفت مشغله و بقر بقو درگرفت غلغل مستان چو به گردون رسید کرکس زرین فلک پر گرفت بوطربون گشت مه و مشتری زهره مطرب طرب از سر گرفت خالق ارواح ز آب و ز گل آینه‌ای کرد و برابر گرفت ز آینه صد نقش شد و هر یکی آنچ مر او راست میسر گرفت هر که دلی داشت به پایش فتاد هر که سر او سر منبر گرفت خرمن ارواح نهایت نداشت مورچه‌ای چیز محقر گرفت گر ز تو پر گشت جهان همچو برف نیست شوی چون تف خود درگرفت نیست شو ای برف و همه خاک شو بنگر کاین خاک چه زیور گرفت خاک به تدریج بدان جا رسید کز فر او هر دو جهان فر گرفت بس که زبان این دم معزول شد بس که جهان جان سخنور گرفت