دیوان فخر شیرازی/شهر حسن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
معشوق نا لایق | شهر حُسن از فخر شیرازی |
رخ دوست |
دیوان فخر شیرازی |
شاه مرا شهر حُسن زیر نگین است | ماه مرا ملک لطف ملک یمین است | |
زیر نگینش هرآنچه کشور عقل است | ملک یمینش هرآنچه خطّۀ دین است | |
هر که چو من شد اسیر لشکر شوقش | سلسلۀ او کمند حبل متین است | |
تا که دلم یافت ره به بزم خیالش | فارغ از اندیشۀ بهشت برین است | |
گنج غمش تا به کنج سینه نهادم | دامنم از اشک غرق درّ ثمین است | |
ملک دو عالم به نیم جو نستاند | هر که برآن در گدای گوشه نشین است | |
از همه باید گسست و بست به او دل | غروة وثقات عشق و حبل متین است | |
دیدۀ شوقم ندید غیر جمالش | تا که نگویند احول است و دوبین است | |
حاجت فخر او بود کز همه عالم | تشنه همین طالب زلال معین است |
***