دیوان فخر شیرازی/آتش پنهانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
نگارستان | آتش پنهان از فخر شیرازی |
دامن جاه |
دیوان فخر شیرازی |
ترک ما کز تیر و مژگان کار عالم ساخته | از پی قتل که دیگر تیغ ابرو آخته | |
پنجۀ سیمین او را این بار از خون کیست | باز بر قتل کدامین بی گنه پرداخته | |
کعبتین خال بر آن صفحۀ عارض بین | تا ببینی نقد دل عاشق کجا در باخته | |
هر کجا ملک دلی آورده در زیر نگین | حسن جان افروز او کاینسان عَلَم افراخته | |
حیرتی دارم ز آب و آتش اندر روی او | پس در آن کاو روز و شب را جمع یکجا ساخته | |
صانعش پروردگاریست کاین دو را با یکدگر | جمع یکجا کرده الفت در میان انداخته | |
در خم چوگان او بنهاده ام من سر چو گوی | وانکه در میدان عشقش رخش همت تاخته | |
نی همین روی زمین زیر نگین آورده است | نوبت حسنش ملک اندر فلک بنواخته | |
هر که با او آشنا بیگانه شد از خویشتن | منکر خویش است هرکس قدر او نشناخته | |
آتش پنهان فخر در نزد او باشد عیان | هر که روزی آتش عشقی دلش بگداخته |
***