دیوان شمس/چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم) از مولوی |
' |
چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم | از معانی در معانی تا روم من خوشترم | |
در معانی گم شدستم همچنین شیرینتر است | سوی صورت بازنایم در دو عالم ننگرم | |
در معانی می گدازم تا شوم همرنگ او | زانک معنی همچو آب و من در او چون شکرم | |
دل نگیرد هیچ کس را از حیات جان خویش | من از این معنی ز صورت یاد نارم لاجرم | |
می خرامم من به باغ از باغ با روحانیان | چون گل سرخ لطیف و تازه چون نیلوفرم | |
کشتی تن را چو موجم تخته تخته بشکنم | خویشتن را بسکلم چون خویشتن را لنگرم | |
ور من از سختی دل در کار خود سستی کنم | زود از دریا برآید شعلههای آذرم | |
همچو زر خندان خوشم اندر میان آتشش | زانک گر ز آتش برآیم همچو زر من بفسرم | |
من ز افسونی چو ماری سر نهادم بر خطش | تا چه افتد ای برادر از خط او بر سرم | |
من ز صورت سیر گشتم آمدم سوی صفات | هر صفت گوید درآ این جا که بحر اخضرم | |
چون سکندر ملک دارم شمس تبریزی ز لطف | سوی لشکرهای معنی لاجرم سرلشکرم |