دیوان شمس/آینه جان شده چهره تابان تو

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۵۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (آینه جان شده چهره تابان تو)
از مولوی
'


آینه جان شده چهره تابان تو هر دو یکی بوده‌ایم جان من و جان تو ماه تمام درست خانه دل آن توست عقل که او خواجه بود بنده و دربان تو روح ز روز الست بود ز روی تو مست چند که از آب و گل بود پریشان تو گل چو به پستی نشست آب کنون روشن است رفت کنون از میان آن من و آن تو قیصر رومی کنون زنگیکان را شکست تا به ابد چیره باد دولت خندان تو ای رخ تو همچو ماه ناله کنم گاه گاه ز آنک مرا شد حجاب عشق سخندان تو