مثنوی معنوی/جواب گفتن خر روباه را 2
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر پنجم مثنوی (جواب گفتن خر روباه را کی توکل بهترین کسبهاست کی هر کسبی محتاجست به توکل کی ای خدا این کار مرا راست آر و دعا متضمن توکلست و توکل کسبی است کی به هیچ کسبی دیگر محتاج نیست الی آخره) از مولوی |
' |
گفت من به از توکل بر ربی | میندانم در دو عالم مکسبی | |
کسب شکرش را نمیدانم ندید | تا کشد رزق خدا رزق و مزید | |
بحثشان بسیار شد اندر خطاب | مانده گشتند از سال و از جواب | |
بعد از آن گفتش بدان در مملکه | نهی لا تلقوا بایدی تهلکه | |
صبر در صحرای خشک و سنگلاخ | احمقی باشد جهان حق فراخ | |
نقل کن زینجا به سوی مرغزار | میچر آنجا سبزه گرد جویبار | |
مرغزاری سبز مانند جنان | سبزه رسته اندر آنجا تا میان | |
خرم آن حیوان که او آنجا شود | اشتر اندر سبزه ناپیدا شود | |
هر طرف در وی یکی چشمهی روان | اندرو حیوان مرفه در امان | |
از خری او را نمیگفت ای لعین | تو از آنجایی چرا زاری چنین | |
کو نشاط و فربهی و فر تو | چیست این لاغر تن مضطر تو | |
شرح روضه گر دروغ و زور نیست | پس چرا چشمت ازو مخمور نیست | |
این گدا چشمی و این نادیدگی | از گدایی تست نه از بگلربگی | |
چون ز چشمه آمدی چونی تو خشک | ور تو ناف آهویی کو بوی مشک | |
زانک میگویی و شرحش میکنی | چون نشانی در تو نامد ای سنی |