مثنوی معنوی/جواب گفتن خر روباه را 3
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر پنجم مثنوی (جواب گفتن خر روباه را) از مولوی |
' |
گفت رو رو هین ز پیشم ای عدو | تا نبینم روی تو ای زشترو | |
آن خدایی که ترا بدبخت کرد | روی زشتت را کریه و سخت کرد | |
با کدامین روی میآیی به من | این چنین سغری ندارد کرگدن | |
رفتهای در خون جانم آشکار | که ترا من رهبرم تا مرغزار | |
تا بدیدم روی عزراییل را | باز آوردی فن و تسویل را | |
گرچه من ننگ خرانم یا خرم | جانورم جان دارم این را کی خرم | |
آنچ من دیدم ز هول بیامان | طفل دیدی پیر گشتی در زمان | |
بیدل و جان از نهیب آن شکوه | سرنگون خود را در افکندم ز کوه | |
بسته شد پایم در آن دم از نهیب | چون بدیدم آن عذاب بیحجاب | |
عهد کردم با خدا کای ذوالمنن | برگشا زین بستگی تو پای من | |
تا ننوشم وسوسهی کس بعد ازین | عهد کردم نذر کردم ای معین | |
حق گشاده کرد آن دم پای من | زان دعا و زاری و ایمای من | |
ورنه اندر من رسیدی شیر نر | چون بدی در زیر پنجهی شیر خر | |
باز بفرستادت آن شیر عرین | سوی من از مکر ای بس القرین | |
حق ذات پاک الله الصمد | که بود به مار بد از یار بد | |
مار بد جانی ستاند از سلیم | یار بد آرد سوی نار مقیم | |
از قرین بیقول و گفت و گوی او | خو بدزدد دل نهان از خوی او | |
چونک او افکند بر تو سایه را | دزدد آن بیمایه از تو مایه را | |
عقل تو گر اژدهایی گشت مست | یار بد او را زمرد دان که هست | |
دیدهی عقلت بدو بیرون جهد | طعن اوت اندر کف طاعون نهد |