فخرالدین عراقی (غزلیات)/ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست) از فخرالدین عراقی |
' |
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست | خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست | |
چه سحر کرد ندانم دو چشم جادوی تو؟ | که از نظارگیان ناله و فغان برخاست | |
به تیر غمزه، ازین بیش، خون خلق مریز | که رستخیز به یکباره از جهان برخاست | |
بدین صفت که تو آغاز کردهای خونریز | چه سیل خواهد ازین تیره خاکدان برخاست! | |
بیا و آب رخ از تشنگان دریغ مدار | طریق مردمی آخر نه از جهان برخاست؟ | |
چنین که من ز فراق تو بر سر آمدهام | گرم تو دست نگیری کجا توان برخاست؟ | |
تو در کنار من آ، تا من از میان بروم | که هر کجا که برآید یقین گمان برخاست | |
به بوی آنکه به دامان تو درآویزد | دل من از سر جان آستینفشان برخاست | |
عراقی از دل و جان آن زمان امید پرید | که چشم مست تو از خواب سرگران برخاست |