فخرالدین عراقی (غزلیات)/جانا، نظری، که دل فگار است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (جانا، نظری، که دل فگار است) از فخرالدین عراقی |
' |
جانا، نظری، که دل فگار است | بخشای، که خسته نیک زار است | |
بشتاب، که جان به لب رسید است | دریاب کنون، که وقت کار است | |
رحم آر، که بیتو زندگانی | از مرگ بتر هزار بار است | |
دیری است که بر در قبول است | بیچاره دلم ، که نیک خوار است | |
نومید چگونه باز گردد؟ | از درگهت، آن کامیدوار است | |
ناخورده دلم شراب وصلت | از دردی هجر در خمار است | |
مگذار به کام دشمن ، ای دوست | بیچاره مرا ، که دوستدار است | |
رسواش مکن به کام دشمن | کو خود ز رخ تو شرمسار است | |
خرم دل آن کسی، که او را | اندوه و غم تو غمگسار است | |
یادیش ازین و آن نیاید | آن را که، چو تو نگار، یار است | |
کار آن دارد، که بر در تو | هر لحظه و هر دمیش بار است | |
نی آنکه همیشه چون عراقی | بر خاک درت چو خاک خوار است |