سنایی غزنوی (غزلیات)/ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۲ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی)
از سنایی غزنوی
'


ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی ماننده‌ی یعقوب شد از درد جدایی
تا چند به سوی دل عشاق چو خورشید هر روز به رنگ دگر از پرده برآیی
گاهی رخ تو سجده برد مشتی دون را گه باز کند زلف تو دعوی خدایی
با خوی تو در کوی تو از دیده روانیست کس را بگذشتن ز سر حد گدایی
در وصل تو با خوی تو از روی خرد نیست جان را ز خم زلف تو امید رهایی
بس بلعجب آسایی و وین بلعجبی بس کاندر همه تن کس بنداند که کجایی
بس نادره کرداری وین نادره‌ای بس کان همه‌ای و همه جویان که کرایی
از ما چه شوی پنهان کاندر ره توحید ما جمله توایم ای پسر خوب و تو مایی
آنجا که تویی من نتوانم که نباشم وینجا که منم مانده تو دانم که نیایی