خاقانی (قصاید)/دل ز راحت نشان نخواهد داد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قصاید) (دل ز راحت نشان نخواهد داد) از خاقانی |
' |
دل ز راحت نشان نخواهد داد | غم خلاصی به جان نخواهد داد | |
غمگساران فرو شدند افسوس | کز عدم کس نشان نخواهد داد | |
آسمان را گسسته شد زنجیر | داد فریاد خوان خواهد داد | |
بر زمین صد هزار خونریز است | یک دیت آسمان نخواهد داد | |
زین دو نان سپید و زرد فلک | فلکت ساز خوان نخواهد داد | |
دیگ سودا مپز به کاسهی سر | کاین سیه کاسه نان نخواهد داد | |
سرو آزاد را جهان دو رنگ | رنگ مدهامتان نخواهد داد | |
تا عروس یقین نبندی عقد | دل طلاق گمان نخواهد داد | |
گیتی اهل وفا نخواهد شد | شوره آب روان نخواهد داد | |
از زمانه بترس خاقانی | که زمانه زمان نخواهد داد | |
دیو خوئی است کو به دست بشر | هیچ حرز امان نخواهد داد | |
گنج خانه است جان خاقانی | دل به خاقان و خان نخواهد داد | |
چون به خرسندی این مکانت یافت | خواجگان را مکان نخواهد داد | |
آبرو از برای نان حرام | به تکین و طغان نخواهد داد | |
آبروی است کیمیای بزرگ | کیمیا رایگان نخواهد داد | |
گنج اول زمان نداد به کس | آخر آخر همان نخواهد داد | |
عمر یک هفته ملک شش روزه است | در بهای جهان نخواهد داد | |
سرمهی دین ورا عروس ختن | عرس بر قیروان نخواهد داد | |
خسر پست را سوار خرد | بدل جیشران نخواهد داد | |
دهر بیحضرت بهاء الدین | آسمان را توان نخواهد داد | |
آسمان بیمعین احمد او | اخرتان را قران نخواهد داد |